مامان جون امشب میادش مهرتاشم
مهرتاش ، مامان امروز خیلی خوشحاله آخه مادر جون داره بعد از 1 ماه و یه هفته از بندر عباس بر میگرده قراره بابا جون و دایی حسام برن دنبالش و بیارنش از اهواز ، اما بازم امشب نمی تونیم ببینیمش چون تا برسه خونه ساعت 12:30 شب میشه و اونوقت مامانی خوابه چون صبح باید با آقا مهرتاش و باباش بره سرکار قراره فردا شب همه خونه بابا جون جمع شیم هم مامان رو ببینیم و هم شب یلدا رو جشن بگیریم دور همدگیه دلم خیلی برای مامانم تنگ شده بود پسر قشنگم هورااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...